جدول جو
جدول جو

معنی حارث بن اقیش - جستجوی لغت در جدول جو

حارث بن اقیش
(رِ)
ابن اقیش یا وقیش، عکلی عوفی، که او را حارث بن زهیر بن اقیش نیز گویند. ازمحدثین صحابه است. ابن ماجه، حدیثی در باب شفاعت، بسند صحیح، از وی روایت کند. ابن خزیمه نیز حدیث مزبور را، با حدیثی دیگر، در باب میتی که از او سه فرزندبجای ماند، روایت میکند. و بغوی صریحاً او را صحابی و صاحب سماع حدیث از رسول صلوات الله علیه میگوید. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 286 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
ابن قیس بن قلیسی بن ضیفی نخستین تبع از ملوک بنی حمیر یمن است. صاحب مجمل التواریخ والقصص ضمن شرح پادشاهی حمیربن سبا، نخستین پادشاه از قحطانیان گوید. ’اول کسی از قحطانیان او بود که پادشاهی کرد و به پیری رسید، و ملک بروی و فرزندانش بماند و بیرون از یمن ملک ایشان نبود، تا روزگاری دراز که پادشاهی با تبع نخستین افتاد، الحارث الرایش، و او را در کتاب سیرالملوک بمطاط گفتست و ذی الاسباب لقب، و در آن اول دو ملک بودند یکی بسبا و دیگر بحضرموت، و مردم اندکی طاعت داشتندی، تا رایش بیامد و بروی جمع شدند و تابع او گشتند، و پادشاهی صافی شد. پس او را تبع لقب از این نهادند. ’ و سپس در شرح پادشاهی حارث آرد: ’ملک الحارث الرایش مائه و خمس و عشرون سنه. الحارث بن قیس بن قلیسی بن صیفی بن سباالاصغر الحمیری، و میان او تا حمیربن سبا الاکبر پانزده پدر بود، و او را رایش از بهر آن خوانند که غزا و تاختن او بدور جایی برسید از یمن و سوی هندوان رفت، پس به آذربایگان آمد، و آنجا با افراسیاب (!) و ترکان حرب کرد و بهمه جایگاهش ظفر یافت، و یمانیان در عهد او توانگر شدند، و معنی رایش آن است که بدورجائی تاختن کرد و کند. و در کتاب المعارف خواندم که رایش از آنجا سوی زمین حرم و مکه آمد، و شعری گفت اندر ذکر ملوک از بعد، و فرزندان و ذکر پیغامبر ما صلی الله علیه وسلم یاد کرده است، در جمله بدین بیتها:
و یملک بعد هم رجل عظیم
نبی لایرخص فی الحرام
یسمی احمداً یا لیت شعری
اعمر بعد مخرجه بعام.
و اندر روزگار او لقمن بن عاد خداوند کرکسان فرمان یافت’. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 154و 155 و 433 و حبیب السیر جزو 4 ج 1 ص 193 شود
لغت نامه دهخدا